حکایت و شکایت کور از دامپزشک !

مردکی از درد چشمانش رنج می برد.
پس نزد دامپزشک رفت تا چشمان او را مداوا کند.
دامپزشک از آنچه که در چشم خَرها می ریخت در چشم او ریخت و مردک بیچاره کور شد.
مردک شکایت نزد قاضی برد و گفت: این دامپزشک مرا خر فرض کرد و داروی خرها را در چشم من فرو ریخت و کور شدم...
قاضی گفت: دامپزشک هیچ گناهی ندارد، اگر تو خر نبودی با حضور پزشکان حاذق پیش دامپزشک نمیرفتی...

آری دوستان ...
کار را باید به کاردان سپرد
و هر کسی شایسته مشورت و نظرخواهی نیست...!

⭕️ قرآن کریم می فرماید:

فَسۡـَٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ
پس اگر نمى‌دانيد، از اهل ذكر بپرسيد. نحل/۴۳

#رجوع_به_کارشناس
دیدگاه ها (۰)

از شهید این الله سید حسن نصراله چی میخواین

از شهید این الله سید حسن نصراله چی میخواین

روحت شاد سید مقاومت

غیرت و حیا دو لباس مهم اسلام ک داره فراموش میشه....

حکایت مرد و دام پزشک:روزی روزگاری یک مرد دچار چشم درد شدیدی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط